ابزار رایگان وبلاگ

معامله‌ای که یک پای آن خداوند است (معارفی از جزء پنجم قرآن کریم) :: .:وبلاگ قرآنی بیّنات:.

.:وبلاگ قرآنی بیّنات:.

تبلیغات
پونیشا :: نیروی کار مجازی وبلاگ قرآنی بینات ایجاد سایت
نوین پیام
  • ۱
  • ۰

جزء پنجم قرآن کریم که از آیه 24 سوره نساء آغاز و به آیه 147 همان سوره ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیام های روح افزای الهی است که این نوشته به نقل تعدادی از آنها می پردازد.

آیه ازدواج موقت آیه 24 سوره نساء دلیل جواز و حلال بودن ازدواج موقت در اسلام است که این قسمت از آیه : فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً ؛و زنانى را که مُتعه کرده‏اید، مَهرشان را به عنوان فریضه‏اى به آنان بدهید، به آن اشاره دارد.

این حکم الهی که حلال بودن آن را اهل سنت نمی پذیرند و در برخی جوامع شیعی هم از سوی جاهلان، عملا مورد بی مهری قرار می گیرد ، هم دلیل قرآنی (همین آیه) بر جوازش وجود دارد و هم دلیل روایی.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: الْمُتْعَةُ نَزَلَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ جَرَتْ بِهَا السُّنَّةُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله؛ حکم متعه در قرآن نازل شده و سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله بر طبق آن جارى گردیده است. [1]

از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده که در پاسخ شخصى به نام عبد اللَّه بن عمیر لیثى در مورد متعه فرمود: أَحَلَّهَا اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّهِ ص فَهِیَ حَلَالٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ؛ خداوند آن را در قرآن و بر زبان پیامبرش حلال کرده است و آن، تا روز قیامت حلال مى‏باشد. [2]

باید توجه داشت که این قانون هم به مانند دیگر قوانین نجات بخش اسلام دارای احکام و دستورات خاص به خود می باشد که رعایت نکردن آنها از سوی مردم، دلیل بر ایراد داشتن و یا انکار آن از سوی مردم نمی شود.

 
قانونی برای شناخت کسب های حرام

در آیه 29 قانون و قاعده ای بیان شده که با آن می توان بسیاری از کسب های حرام را شناخت.

این آیه در واقع زیربناى قوانین اسلامى را در مسائل مربوط به معاملات و مبادلات مالى تشکیل مى‏دهد؛ به همین دلیل فقهاى اسلام در تمام بخش های معاملات به آن استدلال مى کنند. 

این آیه، خطاب به افراد با ایمان مى فرماید: اموال یکدیگر را از راههای نابجا و غلط نخورید (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ)؛ یعنى هر گونه تصرف در مال دیگرى که بدون حق و بدون یک مجوز منطقى و عقلانى بوده باشد ممنوع است.

باید توجه داشته که تعبیر به «اکل؛ خوردن» کنایه از هر گونه تصرف است [3] خواه به صورت خوردن معمولى باشد یا پوشیدن یا سکونت و یا غیر آن ، و این تعبیر علاوه بر زبان عربى در فارسى امروز نیز کاملا رایج است؛ مثلاً می گوییم فلانی پول فلانی را خورد؛ یعنی به ناحق در آن تصرف کرد.

بنابراین آیه کریمه هر گونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوى، معاملاتى که حد و حدود آن کاملاً نامشخص باشد، خرید و فروش اجناسى که فایده منطقى و عقلایى در آن نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، همه را تحت این قانون کلى قرار داده و از همه آنها نهی می کند. [4]

 
معامله‌ای که یک پای آن خداوند متعال است

آیه 31 با صراحت مى‏گوید: اگر گناهان کبیره اى که از آن نهى شده اید ترک کنید؛ «سیئات» شما را پوشانده و آنها را مى بخشیم. (إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ )

این یعنی خداوند از سر لطف و رحمت بی کرانش، وعده داده اگر بندگان او دست از گناهان کبیره بشویند و از ارتکاب آنها خودداری کنند ، در عوض خداوند متعال هم از سیئاتی که اینان مرتکب می شوند چشم پوشی خواهد کرد.

اما اینکه گناهان کبیره چیستند و گناهان صغیره کدامند سوالی است که با مراجعه به روایات، معنا و موارد آن روشن می شود. در روایات اهل بیت علیهم السلام، گناهان کبیره با وصفی یاد شده اند که ما را در شناخت و تعریف آنها کمک می کند.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
گناه

الْکَبَائِر الَّتِی أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَیْهَا النَّارَ ؛ گناهان کبیره گناهانى هستند که خداوند مجازات آتش براى آنها مقرر داشته است.[5] از این معنا و با توجه به معنای لغوی کبیره می توان نتیجه گرفت: کبیره گناهى است که از نظر اسلام بزرگ و پر اهمیت است و نشانه اهمیت آن مى تواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهى از آن قناعت نشده؛ بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ هم آمده است؛ مانند قتل انسان بی گناه، زنا، رباخوارى و امثال آنها.

 
مدیریت مرد در خانواده

آیه 34 به یک قانون جاری در خلقت اشاره می کند و آن مدیریت خانواده از سوی مرد و تشکیل دهنده آن خانواده است. (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلىَ النِّسَاءِ)

این آیه بر خلاف باور برخی، کاری به جنس مرد و جنس زن در جوامع انسانی ندارد که خواسته باشد مردان را قوّام و سرپرست زنان قرار دهد؛ بلکه حوزه بحث و نظر آن، خانواده ایست که با ازدواج و مدیریت مرد شکل می گیرد.

باید دانست که این یک برتری معنوی و اعطای کمال ویژه به مردان نیست که زنان خواسته باشند بر آن رشک برند و یا به این تقسیم کار حمله ور شوند؛ بلکه صرفاً یک وظیفه و کار اجرایی است؛ مانند سایر وظایفی که مردان و زنان بر عهده دارند.

اما چرا این وظیفه به مردان داده شده و از زنان خواسته نشده؛ علتش یکی نوع ساختار روحی و جسمی مردان است که به آنها این امکان را می دهد بهتر و راحت تر از زنان بار این مسئولیت را به دوش کشیده و آن را انجام دهند (ِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ)

دیگر اینکه وظیفه تأمین و گذران اقتصادی خانواده به عهده مرد است (وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ)

و این یک روال عادی و معمول در جوامع انسانی است که حتی در جوامع غیر اسلامی و حتی غیر دینی هم به خوبی مشاهده می شود. این را هم باید افزود که این جریان عمومی، منافاتی با برخی موارد که زن ها مدیریت خانواده را بر عهده دارند ندارد.

مواردی که مرد به دلایل گوناگونی مانند از کار افتادگی و یا نداشتن توان مدیریتیِ لازم برای اداره یک خانواده، این وظیفه را به زن واگذار کرده و یا زن گوی سبقت را از او ربوده است.

 
توسل به رسول خدا صلی الله علیه و آله

آیه 64 راه بازگشت را به روى گناهکاران و آنها که به نحوى از انحاء مرتکب گناهى شدند، گشوده و مى فرماید: اگر آنها هنگامى که به خویش ستم کردند، به سوى تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى کردند و پیامبر هم براى آنها طلب آمرزش می نمود، خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند(وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآۆُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا)

این آیه ضمن آنکه دلیل دلگرم کننده ایست برای شیفتگان و توسل کنندگان به رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام؛ پاسخ قاطعی هم است به کسانی که توسل و طلب شفاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله را شرک؛ بلکه کفر دانسته و در کنار قبر شریف آن حضرت، مسلمانان پیرو قرآن را از توسل و راز و نیاز با رسول خدا صلی الله علیه و آله باز می دارند.

جالب تر اینکه آنها خود را مسلمان و پیرو قرآن می دانند و حال آنکه این چنین از معارف قرآن بی خبرند و با آن مبارزه می کنند.

 
نتیجه یک عمر بندگی خدا

آیه 69 نتیجه یک عمر بندگی در راه خدا و اطاعت از رسول صلی الله علیه و آله را بیان می کند که آن همنشینى با کسانى است که خداوند، نعمت خود را بر آنها تمام کرده است. (وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم )

سپس در توضیح این جمله و بیان کسانى که خداوند نعمت خویش را بر آنها اتمام کرده است اشاره به چهار طایفه مى کند:

1. انبیاء علیهم السلام: فرستادگان مخصوص پروردگار (مِنَ النَّبِیِّینَ)

2. راستگویان: کسانى که هم در سخن راست مى‏گویند و هم با عمل و کردار صدق گفتار خود را اثبات مى کنند و نشان مى دهند که مدعى ایمان نیستند؛ بلکه به راستى به فرمان هاى الهى ایمان دارند. (وَ الصِّدِّیقِینَ)

3. شهداء: کشته شدگان در راه هدف و عقیده پاک الهى و یا افراد برجسته اى که روز قیامت شاهد و گواه اعمال انسانها هستند.(وَ الشُّهَداءِ)

4. صالحان: افراد شایسته و برجسته اى که با انجام کارهاى سازنده و مفید و پیروى از اوامر انبیاء علیهم السلام به مقامات برجسته‏اى نائل شده اند. (وَ الصَّالِحِین)


پی نوشت ها:

1. کافی 5/449/ح 5

2.  همان، ح4

3.  المیزان فی تفسیر القرآن 4/317

4.  تفسیر نمونه 3/355

5.  کافی 2/284/ح 20

منبع:تبیان

محمد محمودی

خداوند

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی