اگر این حروف مقطعه در قرآن رمز بین خدا و پیغمبر اسلام بوده، پس چرا در قرآن ذکر شده است؟ و بین خدا و پیغمبر سکرت باقی نمانده، در غیر این صورت بایستی رمز گشایی میشد که هنوز رمز گشایی نشده است؟
قرآن کریم، برای همه نازل شده است، هم برای پیامبر اکرم و هم برای اهل بیتش صلوات الله علیهم اجمعین، هم برای اولیاء الله، هم برای مردم عادی و هم برای عوام؛ پس با حروف مقطع، علومی انتقال یافته است، لذا اگر ما چیزی را ندانستیم، جایز بگوییم: پس چرا نازل شد. برای اهلش نازل شد تا هادی ما باشند.
معجزه آخرین پیامبر صلوات الله علیه و آله، که برای جهانیان در همه زمانهاست، از سنخ علم، بیان، کتاب و کلام است. علم و بیان و کلام نیز ظاهر و باطن و سر و آشکار دارد. در تمامی علوم چنین است و امروزه بیش از هر زمانی علومی با حروف مقطع یا حرف رمز منتقل میگردند، به ویژه در عرصهی.
قرآن کریم، سراسرش علم است، تمامش ظاهر است، در عین حال تمامش باطن و سرّ است، یعنی ظاهرش باطنی دارد و باطن آن باطنی دارد و غواصان اقیانوس علم، هر کدام به تناسب ظرفیت و توان خود، در اعماق آن سیر میکنند. لذا نه تنها حروف مقطع، بلکه حتی آشکارترین و تکراریترین آیه که «بسم الله الرحمن الرحیم» باشد نیز دارای اسراری فراوانی است که بر هر کسی مکشوف نمیگردد. چنان چه امیرالمۆمنین، امام علی علیهالسلام فرمودند:
«سِرّ الکُتب المنزلة فی القرآن و سِرّ القُرآن فی فاتِحَةِ الکِتاب وَ سِرّ فاتحة الکتاب فی بِسم الله الرّحمن الرّحیم و جمیع ما فی بسم الله الرحمن الرحیم فی باء بسم الله و جمیع ما فی باء بسم الله فی النقطة التی تحت الباء و انا النقطة تحت الباء» (بیان الآیات جیلانی ، ص32 و33)
ترجمه: سرّ کتب نازل شده در قرآن است و سرّ قرآن در فاتحة الکتاب(سوره حمد) است و سرّ فاتحة الکتاب در [آیه] بسم الله الرحمن الرحیم [آن] است و سرّ بسم الله الرحمن الرحیم، در باء بسم الله است و جمیع آن چه در باء بسم الله است، در نقطه زیر آن باء است و من نقطهی زیر باء هستم.
پس از این مقدمه به چند موضوع دیگر نیز باید دقت کرد:
الف – قرآن کریم، همان گونه که نازل شده است، به مردم ابلاغ شده است. لذا اگر به پیامبرش فرمود: «قل هو الله ...» او نیز به مردم ابلاغ نمود «قل هو الله ...». پس اگر حرفی به رمز بیان شد، لازم بود مردم بدانند که علومی نیز بین خدا و نبیاش (صلی الله علیه و آله) به سرّ و رمز بیان میشود.
ب – حروف مقطعه در ابتدای 19 سوره آمده است و جمعاً 78 حرف است که با حذف مکررات، 14 حرف میشود. - حروف مقطعه اوایل سورهها ، برخی یک حرفی است ، مانند : ن و ق - بعضی دو حرفی مانند: طس، یس، طه و حم - برخی سه حرفی، مانند : الم، الر، و نیز طسم، بعضی چهار حرفی مانند: "المص" و برخی پنج حرفی، مانند: "کهیعص" و "حم عسق.
بعضی از دانشمندان خوش ذوق، کلمات مکرر را حذف کرده و با باقی مانده جمله سازی کرده و گفتهاند که از مجموع آنها هیچ جملهی معنا دار و منطبق با فرهنگ قرآنی نمیشود ساخت، به جز «صراط علی حق نمسکه - راه علی حق است ما به آن چنگ میزنیم».
ب – البته در خصوص حکمتهای حروف مقطع، که سرّ یا اسرار نامیده میشوند، نقل بسیار است، مثل این که اسم همان سوره است - یا - این حروف به منزله خلاصه و پیام اجمالی محتوای سوره است – یا - خداوند می خواهد بگوید که قرآن از جنس همین حروف الفبا است که روزمره با آن سر و کار دارید اما از آوردن مثل آن ناتوان هستید، پس بفهمید که این کلام از ناحیه خداوند است – و یا - در بسیاری از سورهها ، پس از حروف مقطعه ، آیه بعدی در مورد قرآن و نزول وحی است و ...؛ اما اصلاً چنین نیست که هیچ سرّی از اسرار حروف مقطع، برای عموم گفته نشده باشد؛ بلکه رمزگشاییهای بسیاری صورت گرفته و بیان شده که همانها نیز دارای ظاهر و باطن و سرّ و آشکار هستند. به عنوان مثال، به چند بیان اشاره میگردد:
ب/1: طبق احادیث وارده، نون (ن) و یاسین (یس)، از اسمهای شخص حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله در قرآن کریم میباشد و بر همین اساس حتی مفسرین مذاهب بیان داشتهاند که «سلام علی آل یاسین» سلام بر آل محمد علیهم السلام میباشد؛ چنان چه فخر رازی، آن را به نقل از مفسرین به ابن عباس رسانده و میافزاید که مقصود از آل یاسین، همان آل پیامبر اکرم علیهم السلام میباشند. (تفسیر کبیر مفاتیح الغیب، ج 7، ص 163)
ب/2: امیرالمۆمنین علیه السلام، خطاب به سیدة النساء العالمین فرمودند: «اَنَا الحَوامیم»، یعنی حامیم (حم)های قرآن کریم من هستم. (المناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 118)
ب/3:امیرالمۆمنین علیه السلام، در خطبهای معروف به «نورانیت»، معارف ژرفی در «امام شناسی و علی علیهالسلام شناسی» خطاب به ابوذر و سلمان (ره) بیان میدارند که یکی از فرازهای آن به شرح ذیل میباشد:
«نعم یا سلمان و یا جندب و صار محمد یس والقرآن الحکیم [یس]، و صار محمد ن والقلم [القلم]، وصار محمد طه ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی [طه]، وصار محمد صاحب الدلالات، وصرت أنا صاحب المعجزات والآیات ...»
ترجمه: آری ای سلمان و ای جندب!
حضرت محمد «یس والقران الحکیم» شد و حضرت محمد «ن والقلم» شد و حضرت محمد «طه ماانزلنا علیک القران لتشقی» شد و حضرت محمدصاحب دلالتها و راهنماییها شد و من صاحب معجزات و نشانهها شدم.
ب/2: از ابن عباس نقل شده است که مراد از «الم» در سخن خدا آن است که «انا الله أعلم» و همچنین در مورد «المص» (انا الله افضل) و نیز در مورد «المر» ( انا الله أری).
منبع:تبیان
سلام
اگه کمی خلاصه نویسی کنید بهتر است ...
با گارگاه نویسندگی ب روزیم
یا زهرا