بهترین استفاده از فرصت
شهید حسن مداحی
همه سوار قطار شدیم، تا اهواز راه زیادی بود، یک مدت از منطقه دور بودیم و دلمان برای آن جا تنگ شده بود، همین که قطار حرکت کرد، 14-15 جلد قرآن کوچک بین بچه ها تقسیم کرد، و گفت: «بیایید تا اهواز این ها را بخوانیم».
بچه ها خوشحال شدند، آخر مانده بودند این همه راه را چه بکنند. خلاصه هم حوصله مان سر نرفت، هم شراکتی کل قرآن را خواندیم.